حجم سیاه دونده

ساخت وبلاگ
  هر چی فکر می‌کنم، نمیشه خاطره‌ی اولین باری که رفتم خواستگاری رو ننویسم بله بچه‌های عزیزم، من امشب برای اولین بار در تاریخ بشریت رفتم خواستگاری :) در معیت والدین و خود آقاداماد، مهدی المهندس :)) را حجم سیاه دونده...
ما را در سایت حجم سیاه دونده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9monologue9 بازدید : 257 تاريخ : چهارشنبه 8 بهمن 1399 ساعت: 3:21

  ریحانه شلخته غذا خورده بود و برنج اطراف بشقابش مونده بود. امیرعلی اومد گفت باید غذاتو کامل بخوری و بشقابتو تمیز کنی. خاله تسنیم، اون ماجرایی که قبلا برای من گفتی رو به ریحانه بگو. ریحانه خوووب گوش ک حجم سیاه دونده...
ما را در سایت حجم سیاه دونده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9monologue9 بازدید : 224 تاريخ : چهارشنبه 8 بهمن 1399 ساعت: 3:21

  دیشب که برف اومده بود و خیابون‌ها سرسره‌ی واقعی بود، با داداشم رو موتور بودیم. یعنی از سر کار میومدم و داداشم اومده بود دنبالم. سرعتمون هم خیلی کم بود، اما سر خوردیم و چپ کردیم. یه‌کم پاهامون کوفته حجم سیاه دونده...
ما را در سایت حجم سیاه دونده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9monologue9 بازدید : 318 تاريخ : چهارشنبه 8 بهمن 1399 ساعت: 3:21

  داشتم می‌رفتم سر کار، دو تا دختر تو اتوبوس پشت سرم نشسته بودن و هی حرف می‌زدن. حرفای از زمین و زمان و غیرضروری و به‌هیچ‌دردی‌نخورنده. دلم برای از هر دری سخنی با دوستام تنگ شد. صبر کردم دخترا پیاده ش حجم سیاه دونده...
ما را در سایت حجم سیاه دونده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9monologue9 بازدید : 219 تاريخ : چهارشنبه 8 بهمن 1399 ساعت: 3:21

  واقعا فکر نمی‌کردم یه زمانی یه تولد غافلگیرانه داشته باشم :) علاوه بر اینکه تاریخ تولد مشخصه و غافلگیری توش معنی نداره، شستم معمولا خیلی زود خبردار میشه که بقیه در تدارک یه چیزی هستن :) ولی امسال سر حجم سیاه دونده...
ما را در سایت حجم سیاه دونده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9monologue9 بازدید : 221 تاريخ : چهارشنبه 8 بهمن 1399 ساعت: 3:21

  برادرم ازدواج کرد. ازدواج نه به اون معنا که رفته باشن سر خونه زندگیشون، به اون معنا که با یک نفر دیگه زوج شدن. بذار ببینم، این لغت ازدواج مگه از زوج نمیاد؟ دال این وسط چی میگه؟ کدوم باب تو عربی دال حجم سیاه دونده...
ما را در سایت حجم سیاه دونده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9monologue9 بازدید : 257 تاريخ : چهارشنبه 8 بهمن 1399 ساعت: 3:21

  امروز برادرم، ته‌تغاریمون بیست ساله شد. نوزادی که چند ماه زودتر به دنیا اومد و مدت‌ها توی دستگاه بود. نوزادی که چند بار تشنج کرد و رفت و برگشت و پرستارها آب پاکی رو رو دست مادرم ریخته و گفته بودن دس حجم سیاه دونده...
ما را در سایت حجم سیاه دونده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9monologue9 بازدید : 274 تاريخ : چهارشنبه 8 بهمن 1399 ساعت: 3:21

  امروز یه خانمی اومده بود مطب با یه شکایت غیرمرتبط با بارداری. خانم دکتر سونو کرد دید تو ماه هفتم حاملگیه، درحالی‌که خود دختر خانم خبر نداشت! اینو که فهمید بنا رو گذاشت بر گریه و حالا گریه نکن کی گری حجم سیاه دونده...
ما را در سایت حجم سیاه دونده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9monologue9 بازدید : 204 تاريخ : چهارشنبه 8 بهمن 1399 ساعت: 3:21

  بیشتر از ده روزه ننوشتم و علتشم نمی‌دونم. فک کنم اونایی که رفتن و وبلاگاشونو بستن، از همینجا شروع شده پروسه‌ی رفتن و بستنشون. من حس و حالم شبیه ازوبلاگ‌بریده‌ها نیست، روزی چند بار طبق عادت به پنل سر حجم سیاه دونده...
ما را در سایت حجم سیاه دونده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9monologue9 بازدید : 194 تاريخ : چهارشنبه 8 بهمن 1399 ساعت: 3:21

 

دیروز در حد شاید پنج دقیقه آموزش موتورسواری داشتم :) شاید صد متر هم پشت فرمون نبودم، اونم در حالی که حجت ترک نشسته بود و دائم حواسش به فرمون بود؛ ولی فهمیدم رانندگی موتور خیلی آسونه :) فقط چون زورم کمه، از هر بیست دفعه که هندل می‌زنم، یک بارش موتور روشن میشه :))) امیدوارم شرایطش پیش بیاد زودتر موتورم یاد بگیرم. و البته صد حیف که خیلی بعیده بتونم آپاچی، تریل یا کراس برونم، چون پام به زمین نمی‌رسه :)))

 

حجم سیاه دونده...
ما را در سایت حجم سیاه دونده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9monologue9 بازدید : 241 تاريخ : چهارشنبه 8 بهمن 1399 ساعت: 3:21

  صبحم با انرژی شروع شد. طناب زدم، حلقه زدم، صبحانه خوردم، کارامو کردم، آشپزی کردم، مقدمات پخت کیک رو آماده کردم. بعد یکی از دوستای قدیمی مامان بعد از سال‌ها اومد خونه‌مون برای گرفتن یه آدرس و نمی‌دون حجم سیاه دونده...
ما را در سایت حجم سیاه دونده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9monologue9 بازدید : 172 تاريخ : چهارشنبه 8 بهمن 1399 ساعت: 3:21

  کمبود خواب دارم. سه بیدار شدم، دیگه خوابم نبرده. از همون موقع تا قبل از اینکه بیام سر کار لاینقطع داشتم جمع‌وجور می‌کردم. رنگ و غلتک و بتونه و اینا خریدم که جمعه خونه رو رنگ کنیم. مامان و آقای تو عم حجم سیاه دونده...
ما را در سایت حجم سیاه دونده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9monologue9 بازدید : 187 تاريخ : چهارشنبه 8 بهمن 1399 ساعت: 3:21

 

الان توی اون مرحله‌ای هستم که دقیقه‌ای دو بار میگم غلط کردم خونه رو رنگ کنم، غلط کردم خونه رو رنگ کنم، غلط کردم خونه رو رنگ کنم

 

حجم سیاه دونده...
ما را در سایت حجم سیاه دونده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9monologue9 بازدید : 182 تاريخ : چهارشنبه 8 بهمن 1399 ساعت: 3:21

  الان سر کارم. تا یه‌کم قبل از اومدن هم داشتم در رو رنگ می‌زدم. سفیدشو زدم، این شیاراش قراره طلایی بشه، اونو باید فردا یا پس‌فردا بزنم. بستگی داره خشک شدنش چقدر طول بکشه. بعد پنجره هم هست، اونم فردا حجم سیاه دونده...
ما را در سایت حجم سیاه دونده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9monologue9 بازدید : 196 تاريخ : چهارشنبه 8 بهمن 1399 ساعت: 3:21